هستی من فدای تو قلب من است جای تو | 7 |
1- هستی من فدای تو قلب من است جای تومی شنوم ندای تو راحت من رضای تو
2- جسم تو شد غذای من خون تو شد برای منشربت بی بهای من راحت من رضای تو
3- مزد گنه سزای من ليک شدی فدای منمنجی من خدای من راحت من رضای تو
4- درد من و دوای تو رنج من وشفای تودين من و ادای تو راحت من رضای تو
5- خاک درت بهشت من مهر رخت سرشت منعشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو |